آنجا که هر روز آفتاب در آن تابد، سایبان، چتر، سپر با دسته که بر سر پادشاهان چون سایبان داشتندی: ز روی قدر جز آن آفتاب گیر که زد تپانچه بر رخ خورشید ساعتی صد بار؟ بدیعی سمرقندی
آنجا که هر روز آفتاب در آن تابد، سایبان، چتر، سپر با دسته که بر سر پادشاهان چون سایبان داشتندی: ز روی قدر جز آن آفتاب گیر که زد تپانچه بر رخ خورشید ساعتی صد بار؟ بدیعی سمرقندی